وبلاگ مهرداد شمشیربندی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شمیم بهار» ثبت شده است

سیلی نقد (گفت و گو با احمد طالبی نژاد) ـ بخش دوم: شمیم بهار

 

گفتنی: به تازگی با احمد طالبی نژاد، منتقد نامدار سینما، گفت و گویی درازدامن کرده ام که نه همه اش ولی بیشتر گرداگرد نقد و نقدنویسی و منتقدان سینمایی می چرخد. نام کتاب تا کنون «سیلی نقد» است و امیدوارم در آینده ی نزدیک به چاپ برسد. اینک بخش کوتاهی از آن گفت و گو:

 

 

 

 

 

 

 

 

مهرداد شمشیربندی: در تاریخ نقد نویسی ایران، «شمیم بهار» منتقدی است که شاید ده نقد بیشتر در کارنامه اش نداشته باشد. اما بسیار مطرح است و از نظر بعضی، بزرگ ترین نقدنویس تاریخ ایران است. به نظر شما چرا در مورد «شمیم بهار»  چنین نظری وجود دارد؟

 

 

 

 

 

احمد طالبی نژاد: راستش من نقدهای «شمیم بهار» را بیشتر بعد از انقلاب خوانده ام؛ زیاد هم نیستند. خب در بزرگی او هیچ تردیدی نیست، ولی  نقدهای «خشت و آینه» و «خانه سیاه است» را که خواندم به این نتیجه رسیدم که او ظاهراً خُرده حسابهایی با «ابراهیم گلستان» داشته و در این دو نقد با او تسویه حساب کرده است. از او بعید بود. با اینکه می دانستم آدم بسیار با سوادی بوده. در اینکه آدم بزرگ و تاثیرگذاری بوده، هیچ شکی نیست و بعضی ها افتخار خود می دانند که در کلاس های او حضور داشته اند، مثل آقای «تربیت» یا «بهزاد رحیمیان». منتها بعد از انقلاب خودش را خانه نشین کرد. شاید هم حق داشت. به هر حال بنا بر عواملی از جمله مشکل عقیدتی که لازم نیست ذکرش کنم، به کار ادامه نداد و در نتیجه امروز خیلی از جوانان، حتا آنها که می نویسند، او را نمی شناسند و شاید از او هیچ چیز نخوانده باشند. به نظر من این گوشه نشینی یا کناره گیری، فضیلت نیست. اگر انسان سواد و دانشی دارد تا حد امکان، باید در اختیار دیگران بگذارد. مگر «بیضایی» همین وضعیت را نداشت؟ «بیضایی» هم در سالهای بعد از انقلاب همین مشکل عقیدتی و موقعیت «شمیم بهار» را داشت، ولی پایداری کرد و ادامه داد و الان «بیضایی» در فرهنگ ما حضور دارد. به نظر من «شمیم بهار» خودش را مقطوع النسل کرد.

 

 

 

 

 

مهرداد شمشیربندی: نام واقعی اش «شمیم بهار» بود؟

 

 

 

 

 

احمد طالبی نژاد: تا آن جا که می دانم، اسم واقعی «شمیم بهار»، همین است به اضافه ی پسوند «گیلانی». یعنی «شمیم بهار گیلانی». البته به نظر می رسد این یک اسم مستعار است ولی یکی از نزدیکانش، تاکید کرد که مستعار نیست. می دانید که بهایی ها اسم کوچکشان را اغلب از میان صفات، اسمهای معنا و واژه های غیر متعارف انتخاب می کنند. مثل پرتو، امید، شیدا و ...

 

 

شمیم به معنای عطر و بوی خوش است.

 

 

 

 

 

مهرداد شمشیربندی: فکر می کنید دلیل این همه شهرتش چیست؟

 

 

 

 

 

احمد طالبی نژاد: پشت نوشته هایش استدلال بود. یک چیزی که من در نقد دوست دارم و مثلاً در نقدهای «نورایی» عمدتا هست، استدلال است. یعنی اگر مثلا می گوید این فیلم خوب نیست یا فیلم خوبی است، این را با استدلال ثابت می کند، نه از سر غریزه و احساس و عاطفه. البته نقد احساسی هم می توان نوشت و هیچ اشکالی هم ندارد و اسمش نقد ژورنالیستی است و کارکردش هم این است که مردم تحریک می شوند بروند و فیلم را ببینند یا نبینند. اما وقتی شما قرار است مثل «شمیم بهار» (که معمولا در مورد شاهکارها می نوشت) راجع به شاهکارها نقد بنویسید، عملا باید قدرت استدلال داشته باشید. یعنی باید در واقع جزء به جزء آنچه را که در فیلم وجود دارد (مثل زیبایی شناسی، زبان، بیان، شخصیت‌ها و ...) با استدلال تشریح کنید و نشان بدهید که خوب است یا بد است؛ در آمده یا درنیامده. البته مقلدهای «بهار» این ویژگی را نداشتند. یکیش همین «خسرو دهقان»! «خسرو» همیشه به عنوان مرجع تقلیدش از «شمیم بهار» یاد می کند، من هم با او رفیقم و به عنوان یک آدم بامزه دوستش دارم، ولی ای کاش در نوشته‌های «خسرو» ذره ای استدلال و تحلیل وجود داشت! البته یکبار در نقد فیلم «خاک» «کیمیایی» سعی کرده بود، به شیوه ی تحلیلی بنویسد. در اوایل انقلاب نشریه ای به نام «دفترهای سینما» (که ترجمه ی «کایه دو سینِما» است) چاپ می شد که «بهزاد رحیمیان»، «خسرو دهقان» و «بهروز تورانی» منتشر می کردند. «خسرو» در آن نشریه نقد مفصلی بر فیلم «خاک» نوشته است و برای اولین بار خواسته تحلیلی برخورد کند. او تک تک پلان های فیلم را تشریح کرده. یعنی وقتی شما این نقد را می خوانید، مانند آن است که کسی تمام فیلم را با ذکر جزییات برایت تعریف می کند. اما این نوشته ی مفصل در همین حد باقی می ماند و اصلا نقد فیلم نیست. تشریح جزء به جزء فیلم است. وقتی شما فیلمی را نقد می کنی، در عین حال موضع و دیدگاه خودت را هم در قبال آن فیلم باید بیاوری. نمی شود خنثی باشی.

 

 

 

 

 

بخشی از کتاب در دست چاپ «سیلی نقد».