ویراستاری، ترور ناصرالدین شاه و فرزندان ستمکارش
ویراستاری
نزدیکترین کار به ویراستاری، قصابی است. همانگونه که قصاب بی رحمانه از یک گوسفندِ پنجاه - شصت کیلویی ده کیلو گوشت لُخم در می آوَرد و بقیه اش را کنار می گذارد ویراستار هم از یک متن هزار کلمه ای دویست - سیصد واژه را چاپ می کند و روی بقیه خط می کشد. این همان سلاخی کلمات است که نویسندگان را هیچ خوش نمی آید.
قصابی و ویراستاری یک فرق هم دارند. قصاب با چاقوی خونریزش گوسفند را بی جان می کند، ولی ویراستار، اگر کارش را درست انجام دهد، باعث می شود که متن، به گفته ی رضا قاسمی، "نفس" بکشد
ترور ناصرالدین شاه و نقش فرزندان ستمکارش
در باره ی ترور ناصرالدین شاه، عامل های زیادی را برشمرده اند که از آن شمارند: قحطی ۱۲۸۸ ه.ق، ناخشنودی برجای مانده از شکست ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه، قانون خواهی برجستگان ایرانی، تجددگرایی جامعه ی ایرانی که خواسته و ناخواسته خود ناصرالدین شاه هم در آن نقش داشت، فرسودگی و ناکارآمدی دستگاه و دیوان قاجاریان و...
از دیگر عامل هایی که در این رخداد، نمی توان نادیده اش گرفت ستم های فرزندان ناصرالدین شاه، ظل السلطان و کامران میرزا، به مردم بود که به ویژه نقش کامران میرزا را باید در دشمنی خونی میرزا رضا کرمانی با شاه قاجار پر رنگ دانست. در فرمانروایی های خودکامه، هنگامیکه دار و دسته های تبهکار شریک شخص اول می شوند، سامان یافتگی نسبی رو به آشفتگی می گذارد.
برخی پژوهشگران شلیک میرزا رضای کرمانی را به ناصرالدین شاه در واقع، شلیک به سلطنت دانسته و گفته اند پس از ناصرالدین شاه، به جز مظفرالدین شاه، هیچ یک از پادشاهان ایران پادشاهی خود را به پایان نرساندند. محمدعلی شاه، احمدشاه، رضا شاه و محمدرضا شاه همگی برکنار شدند.