سعدی خوانی به شیوه ی کیارستمی - بابابرفی باغچه بان
سعدی خوانی به شیوه ی کیارستمی
از کارهای زیبای کیارستمی، که ریشه در شاعری و گرافیست بودنش داشت، چاپ گزیده ی کوچکی از غزل های سعدی بود. کیارستمی نام آن کتاب را "سعدی از دست خویشتن فریاد" گذاشت. او از هر غزل یک بیت یا مصراع را برگزیده و در صفحه درشت کرده بود (و گاه از یک غزل دو یا سه بیت را هرکدام در رویه ای).
به پیروی از همان شیوه، گزینش من از سعدی بیتی است که نخستین بار در آغاز فیلمنامه ی نوبت عاشقی مخملباف خواندم، یک فیلم با هزاران جنجال و امروز بر جایش حسرت بسیار. حسرت هنری پیشگام و هنرمندانی تنیده در اجتماع.
سعدیا، دور نیکنامی رفت
نوبت عاشقی است یک چندی
بابابرفی ِ باغچه بان
در سال های کودکی، نوار قصه ای داشتم که اگر درست یادم مانده باشد، از نوشته های جبار باغچه بان بود، همان بزرگمردی که در راه فرهنگ و آموزش کودکان این سرزمین از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
داستان این چنین بود که در یک روز برفی چند تن از بچه ها، که با هم دوست بودند، در حیاط، یک آدم برفی درست کردند و نامش را بابا برفی گذاشتند. آدم برفی قشنگ ساخته شده بود ولی کاری نداشت و بیکاری آزارش می داد. هریک از بچه ها به او کاری پیشنهاد کرد، سرانجام یکی گفت اگر راست می گویی، نان بپز!
از فردا بابا برفی آستین ها را بالا زد و شروع به نان پختن کرد. بابابرفی آنقدر نان پخت و به مردم نان داد تا سرانجام آب شد و از میان رفت.
آن روزها در خواب هم نمی دیدم که نان خریدن و نان خوردن و نان درآوردن برای مردم ایران چنان پیچیده و غم انگیز شود که پس از سال ها مرا به یاد قصه ی بابابرفی بیندازد.
- ۰۲/۱۱/۱۲